زی

حاضر بودم یک نفر یازدید کننده بیشتر نمی داشتم و مطمئن می بودم ان تویی!!!

+نوشته شده در جمعه 27 / 2 / 1391برچسب:,ساعت17:37توسط گذری در یاد |
فراموشی(2)...

فراموشی همیشه ان نیست که اسم همدیگر را به یاد نیاوریم

فراموشی همیشه ان نیست که به یاد یکدیگر نباشیم

گاهی فراموشی ان است که حرف هایمان یادمان برود

حرف هایی که امید را زمانی زنده کرده بودند

گاهی فراموشی ان است که ...

بگذریم.

تو که همه چیز را فراموش کرده ای...

+نوشته شده در شنبه 26 / 2 / 1391برچسب:,ساعت12:25توسط گذری در یاد |
فراموشی...

سرنوشت تلخم را

می سپارمش بر باد،

هیچسان امیدی نیست

برده ای مرا از یاد!

"نورا"

+نوشته شده در شنبه 26 / 2 / 1391برچسب:,ساعت12:10توسط گذری در یاد |
عاشقانه هایم را به خود نگیر!!!

هی لوتی! با تو ام!

تو که بهترین ادم دنیا نیستی ولی حداقل جای بی مخاطبی عاشقانه هامو پر می کنی، 

تو که نه چشمای قهوه ایت به دلم تیر می زنه،

نه صدای زبرت گوشمو نوازش میده ،

نه وقتی بهم زل می زنی میتونم عشقو از چشات بخونم!

تو که نه اسب سفید داری،

نه شونه ی پر مهر ،

نه آغوش گرم!

تو که هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت به عاشقانه هام شبیه نبودی!

هی لوتی! با تو ام!

تویی که وقتی اینا رو می خونی حتما هزار تا فحش به جد و آبادم میدی و دلت می خواد با همون قمه ت سر از تنم ببری ؛ 

می خواستم بگم...

عاشقانه های منو به خودت نگیر، 

ولی دوست داشتن هامو چرا...

هی لوتی! دوستت دارم!

+نوشته شده در شنبه 26 / 2 / 1391برچسب:,ساعت11:47توسط گذری در یاد |
به مادر...

بزرگتر که می شویم

کم کم فاصله ها بیشتر می شود

کم کم به جایی شاید برسیم که از هم متنفر باشیم

دیگر حرف های هم را نمی فهمیم

اما با این همه تو وظیفه ات را خوب انجام داده ای

خوشحالم که من منم

و خوشحالم که مرا اینگونه بزرگ کرده ای

تا اینی باشم که هستم

با اینکه از هم دل خوشی نداریم

ولی امیدوارم زمان همه چیز را حل کند

ان موقع شاید بفهمم چه می گفتی...

mother and baby

+نوشته شده در یک شنبه 22 / 2 / 1391برچسب:,ساعت15:25توسط گذری در یاد |